عصیانِ روز عید
نویسنده: ایلیا غلامی صومعهبزرگ
زمان مطالعه:8 دقیقه

عصیانِ روز عید
ایلیا غلامی صومعهبزرگ
عصیانِ روز عید
نویسنده: ایلیا غلامی صومعهبزرگ
تای مطالعه:[تا چند دقیقه میتوان این مقاله را مطالعه کرد؟]8 دقیقه
لئوناردو داوینچی مرموز و منحصربهفرد بود. برای صدها سال، نقاشیها، طرحها و ایدههایش موضوع بحث پژوهشگران و نویسندگان قرار گرفته است. اعتقادات و گرایشات مذهبی او نیز از این قاعده مستثنی نیست. در حقیقت گمانهزنی دربارهی اندیشههای معنوی و جهانبینی داوینچی را یکی از راههای فهم و درک آثار او میدانند. اما مسئله اینجاست که هیچ اتفاق نظری در این باب وجود ندارد. درحالیکه برخی ادعا میکنند او یک مسیحی اصیل بوده، عدهای دیگر او را از پیروان کلیسای کاتولیک روم دانستهاند؛ یا یک آگنوستیک، یک اصلاحخواه پروتستانی و حتی یک آتئیست. همهی اینها برچسبهایی بوده که در طول تاریخ توسط پژوهشگران و نظریهپردازان مختلف به او چسبانده شده است. آنگونه که از شواهد تاریخی برمیآید و بسیاری از پژوهشگران نیز بر روی آن توافق دارند، داوینچی فردی یکتاپرست با گرایشات مسیحی بوده. باب اختلاف اما دربارهی شدت و ضعف باورهای دینی اوست. اما چیزی که تقریباً متقنبودنش برای همه روشن است، تضاد فکری داوینچی با یکی از قدرتمندترین نهادهای عصر خود، یعنی کلیسای کاتولیک است.
در عصر رنسانس، کلیسای کاتولیک بزرگترین مشتری هنرمندان بود. اکثر آثار هنری به سفارش کلیسا آفریده میشدند. این اعتباریست که نمیتوان از کلیسا گرفت، اما این مانع نخواهد شد که خطمشی ایدئولوژیک کلیسا را در آن دوران مورد انتقاد قرار نداد.
کلیسای کاتولیک روم مردم را مجبور میکرد که همه، بهطور ضمنی از آموزههایش پیروی کنند. آزاداندیشی و دگراندیشی، بهمعنای سرکشی علیه کلیسا بود و مجازات سختی برای فرد سرکش در پی داشت. برای فرد باهوش و آزاداندیشی مانند داوینچی، این سختگیری و تنگنظری بههیچوجه قابلپذیرش نبود. عقاید او با آموزههای کلیسا ناسازگار بود، اما بنای ناسازگاریگذاشتن با کلیسا عواقب خوبی نداشت.
پس آیا داوینچی در برابر کلیسا سکوت کرد؟ ظاهراً بله. او هیچوقت احضار عناد علنی علیه کلیسا نکرد. اما زبانی که هنرمند برای ابراز اعتراض استفاده میکند، از زبان عوام تفاوت دارد. او با آفرینش خود به جهانِ مردم حیات میبخشد و آن را به تکاپو میاندازد. هنرمند با ناسازگاریاش، تغییر ایجاد میکند. البته چگونگی این تغییر رازیست که هنرمند درون سینهاش نگه داشته و جز آن کس که جویای حقیقت نباشد، به ادراک آن دست نخواهد یافت. حقیقت ذهن یک هنرمند را باید در آن چیزی که آفریده جست. نگارهی «نیایش مغان»، رازهایی را در دل خود دارد، که آشکار شدنش، جلوهای پنهان از داوینچی را نمایان میسازد. نگارهای نیمهتمام از یک روز مقدس، روز ملاقات سه پادشاه با مسیح، روز عید اپیفانی. اما اگر لایههای پنهان این نقاشی را بکاویم، خواهیم دانست که نگارهی نیایش مغان، چیزی فراتر از یک نقاشی عادی دربارهی یک روز عید است.
راهبان آگوستینیِ صومعهی سندوناتو به داوینچی سفارشِ کشیدنِ تصویری از ملاقات سه مُغ با مسیح را بر روی دیوار صومعه دادند. داوینچیِ جوان کار خود را آغاز کرد. اما چند سال بعد، به میلان رفت و دیگر مجالی برای بازگشت و کاملکردنِ نگاره نیافت.
نیایش مغان، روایت ملاقاتِ سه مُغ (روحانی زرتشتی) ایرانی با مسیح تازهمتولدشده است. در متون مقدس مسیحی این چنین روایت شده که مدتی پس از ولادت مسیح، سه مغ -که از آنان با عناوینی چون سه فرزانه و سه پادشاه نیز یاد شده- از سمت شرق با هدایایی به اورشلیم آمدند تا عیسی را ملاقات کرده و او را ستایش کنند. این روز در میان مسیحیان، روزی مقدس و در واقع عید بهشمار میآید.
در مرکز نقاشی، مریم مقدس جای گرفته، درحالیکه مسیحِ نوزاد را در آغوش دارد. سه مغ، در پیشگاه مادر و فرزند، به نشانهی ادب زانو زدهاند و پیشکشهای خود را تقدیم میکنند. اطراف آنها جماعتیست که گویی برای تماشا گرد هم آمدهاند. پشت سر این گروه، ساختمانیست درحال فرو ریختن. در افقی دورتر نیز، سوارههایی را در حال پیکار میبینیم.
مگر قرار نبود که این نگاره، روایت یک روز مقدس باشد؟ اما بهجای اینکه سرشار از حس معنوی و روحانی باشد، پر است از تنش، التهاب و ناآرامی. ترکیب المانها بهغایت ناموزون است و با یکدیگر جور درنمیآید. این دیگر چه صحنهسازیِ غریبیست؟ آیا چیزی را از قلم انداختهایم؟
در اوایل هزارهی جدید، پروفسور سراچینی و تیمش، یک پروژهی چهارساله را برای موشکافی نگارهی نیایش مغان آغاز کردند. پروژهای که اسرار حیرتانگیزی را از این نقاشی فاش کرد. اسکنهایی که سراچینی و تیمش از نقاشی گرفتند، بخشهای بیشتری از آن را نمایان کرد؛ بخشهایی که بهدلیل گذر زمان، عوامل بیرونی و... از دید پنهان مانده بود.
بار دیگر به سوژهی اصلیِ اثر نگاه کنید. همنشینی مغان با مریم، یک نوع مثلث فرضی شکل داده است. این مثلث، مریم و مغان را از بقیهی جماعت بهگونهای جدا میکند. پشت سر مریم مقدس، درخت نخلیست که مریم زیر آن، مسیح را بهدنیا آورد. درخت نخل، آنگونه که در کتب مقدس روایت شده، به مریم هنگام وضع حمل کمک میکند. معبدی در دوردست قرار دارد که در حال فرو ریختن است. رومیان معبدی داشتند که طبق افسانهها، اینچنین ادعا میشد که فروریختنی نیست، مگر اینکه باکرهای، نوزادی را بهدنیا بیاورد. وجود این معبد در نیایش مغان، نشانهایست که داوینچی، بهوسیلهی آن کوشیده حقانیت مسیح را تصویر کند. زیرا گفتهاند که آن معبد، در شب ولادت مسیح فرو ریخت.
در میانهی نگاره، یک درخت خرنوب وجود دارد. درختی که بعضی معتقدند نماد درخت حیات است. اما نکته، در دو چهرهایست که پایین پای درخت ترسیم شدهاند و صورتهایشان، پس از اسکنهای گروه سراچینی واضح شد. چهرههایشان از بقیهی جماعتی که در صحنه حاضر هستند، جوانتر بهنظر میآید؛ بههمینخاطر از باقیِ جمعیت تمایز یافتهاند. آیا آنان از زائرانِ مسیح هستند؟ یا با هدف دیگری در این صحنه حاضر شدهاند؟ حیرتزده نخواهید شد اگر بگویم این دو نفر، در حقیقت مسافرانِ زمان هستند؟
آنطور که عدهای از پژوهشگران گمانهزنی میکنند، دو فردی که پایین درخت نقاشی شدهاند، احتمالاً عیسی جوان و مریم مجدلیه باشند. مریم مجدلیه، نامیست که به کرات از او در کتب مقدس یاد شده است. زنی که دن براون، در کتاب مشهور راز داوینچی، ادعا میکند همسر مسیح بوده و در نگارهی شام آخر داوینچی نیز شانهبهشانهی مسیح تصویر شده است. اما این دو، تنها افراد نامآشنایی نیستند که در این نگاره پیدا شدهاند. سمت راست و پایین تصویر، فردی جوان ایستاده که چهرهاش پس از بررسی و اسکنهای متعدد پیدا شد. شخصی که بهزعم اكثر پژوهشگران، خود لئوناردو داوینچیست. اما چرا داوینچی باید تصویری از خود را درون این نگاره جای داده باشد؟ پاسخ این پرسش، گره از راز این نگاره خواهد گشود.
بیایید یکبار دیگر، خوب و بادقت به نیایش مغان نگاه کنیم. مریم مقدس، در مرکز تصویر نشسته، نوزاد خویش را در آغوش دارد و سه مغ گرد ایشان به نشانهی ادب، زانو زدهاند. اگر دقت کنید میبینید که چینش مغان، مثلثی را شکل میدهد که مرکز آن، مریم مقدس است. بهکاربردن حالت مثلثی، آن هم در نگارهای مذهبی، نشانهی مفهوم تثلیث است. جماعتی که دور مریم مقدس را گرفتهاند، یکجور حلقهی تنگ و کاملاً محصور را شکل دادهاند و بهطرز مشکوکی تهدیدآمیز جلوه میکنند. بعضی از آنها حتی چهرهای اسکلتگونه دارند. داوینچی جوان، که در سمت راست نگاره دیده میشود، از این جماعت که در صحنهی اصلی واقعه حضور دارند، با بیزاری روی خود را برگردانده است. مثلثی که مریم و مغان تشکیل دادهاند، آنها را از جماعتی که دورهشان کردهاند، مجزا میسازد. دلیل بیزاری داوینچی چیست؟ چرا او از این آدمها روی برگردانده است؟ چرا این جماعت به گونهای از مریم مقدس و مغان جدا شدهاند؟
حضور خود داوینچی جوان در نگاره و واکنش او به صحنه، میتواند ما را به این نتیجه برساند که این گروه، نمایانگر کلیسا و پیروانش هستند. جماعتی که بهجای تقدیس و ستایش، هالهی تهدیدآمیزی را به دور مریم مقدس و مسیح شکل دادهاند. گویی داوینچی، درصدد بیان این است که کلیسا در حال خیانت به ارزشهای اصیل مسیحیت -مریم مقدس، مسیح، سه مغ- است. حالا میتوان گفت که همهچیز روشن شده است.
نگارهی نیایش مغان سرشار از نماد است. معبدی رومی که فرو ریخته، نماد آغاز سلطنت مسیح است و سقوط بتپرستی و البته، هشداری برای کلیسای کاتولیک؛ که آنچیزی که رومیان به پا کردند، بهسبب وجود مقدس مسیح فرو ریخت. مسیح جوانی که پایین درخت حضور دارد، با اشارهی انگشت خود بهسوی بالا، سلطنت آسمانی خود را یادآوری میکند. اما برای کلیسا به قصد واقعی مسیح اهمیتی ندارد. آنان خود را با داستانها و حرفها سرگرم کردهاند. ایمانی که کور است و نمیتواند حقیقتی را که در کنارشان حیوحاضر است، ببیند و بهجای آن، به داستانها چنگ میاندازد تا نابینایی خود را منزه سازد. و در نهایت، داوینچی که جلوهی خردورزیست؛ از این بلبشو و از این جماعتِ بدون بصیرت، روی برگردانده است تا بگوید، هرآنکه نام مسیح بر زبان میراند، پیروی مسیح نیست. خرد راهگشای ایمان است، اما ایمان راهی بهسوی خرد و بینایی نمیگشاید.
حقیقت این است که داوینچی سکوت نکرد. او به شیوهی خود، نافرمانی خود را در عصری که رویش و خفقان توامان بود، در قالب هنر تصویر کرد. فریاد او از جنس رنگ روغن است و جایگاه قرارش، کاغذ طراحیست. داوینچی سرکش بود و رد پای سرکشیاش را در هر آنچه که بهتصویر کشیده و هر چیزی که آفریده، میتوان یافت. این میراثیست که از او برجای مانده، صدها آفریده، صدها راز و یک نام. داوینچی؛ آنکه فرو انداخت و آنکه آفرید. یک عصیانگر.

ایلیا غلامی صومعهبزرگ
برای خواندن مقالات بیشتر از این نویسنده ضربه بزنید.
کلیدواژهها
نظری ثبت نشده است.